با خنثی کردن هر مین احساس می کردم که جان یک نفر را نجات داده ام
“محمد ابراهیمی”، ۳۸ سال سن دارد. او ساکن شهر دهلران استان ایلام است. در پاییز سال ۱۳۹۵ هنگام مین روبی، براثر انفجار مین چشم چپش را از دست داد. او به دلیل این حادثه تا حالا ازدواج نکرده است، و جدای از مشکلات فراوان جسمی وروحی، با مادرش در وضعیت بد معیشتی زندگی می کند.
مین یک چشم،محمد را از او گرفت و رویای ازدواجش را بر باد داد
محمد که مدت هشت سال بود با گروههای مین روبی کار می کرد، می خواست آن پاییز وزمستان هم کار کند وعید به دنبال کارهای ازدواجش بیافتد، اما انفجار یک قبضه مین در یک صبح پاییزی رویایش را برباد داد.
درمناطق مختلف استان ایلام به دلیل جنگ ایران وعراق، میتوان به وفور آثار جنگ را مشاهده کرد، که قربانیان مین نمونههای آن هستند، دراین میان شهرستان دهلران بیشترین قربانی را در این زمینه دارد.شمار زیادی از قربانیان مین در دهلران،از کسانی هستند که خود در گروههای خنثی سازی مین کار کردهاند ودرآن موقع مجروح شدهاند.
محمد ابراهیمی اینگونه داستان ازدست دادن چشمش را تعریف می کند: “من در یک خانواده ده نفره متولد شدم، مدت هشت سال بود که با گروههای مین روب کار می کردم، به کارم علاقه خاصی داشتم، هر مینی را که خنثی می کردم احساس می کردم جان یک نفر را نجات دادهام”
” مهرماه سال۹۵ بود، در روستای “سلمان” در بیست کیلومتری ارومیه بودیم، مانند دیگر روزهای کاری، صبح لباسهای مخصوص را پوشیدیم و با یک دوستم مشغول کار کردن بودیم. ساعت نزدیک نه صبح بود، که ناگهان صدای انفجاری آمد ومن نقش بر زمین شدم، چشمهایم تار شده بودند، خیال می کردم به دلیل گرد وخاک نمی توانم ببینم. دوستانم سر رسیدند ومن را به بیمارستان عارفیان ارومیه، منتقل کردند. اما در آنجا هیچ جراحی روی من صورت نگرفت وبه تهران منتقل شدم”.
“هیچ کس در این مدت به من نگفت چشمت را از دست دادهای. تنها گفتند چشم چپت زخمی است وخوب می شوی. پنج عمل جراحی روی چشم ودیگر اعضای زخمی بدنم، مانند قفسه سینه ودست هایم انجام شد. چشم چپم هم تخلیه شد، آن موقع بود فهمیدم باید برای همیشه با یک چشم زندگی کنم، بیست روز در تهران بودم وبعد به خانه برگشتم”.
“محمد” بعد ازآن حادثه به افسردگی دچار شد. پرونده او هم بعد از چهار سال با جانبازی چهل درصد به نتیجه رسید که حداقل حقوق را برایش درنظر گرفته اند.
“بعد ازآن حادثه از نظر روحی کاملا به هم ریخته بودم، دوست نداشتم هیچ کس راببینم، برای پیگیری پروندهام هم علیرغ تلاش فراوان با جانبازی ۴۰ درصد که حداقل حقوق به آن تعلق می گرفت، بسته شد”.
محمد ابراهیمی قبل از اینکه چشمش را از دست بدهد، می خواست ازدواج کند، اما بعد ازمجروح شدن با مین برای همیشه بی خیال زندگی مشترک شد.
“می خواستم عید همان سال ازدواج کنم، اما بعد ازآن حادثه، به دلیل ازدست دادن چشم ومشکلات روحی و روانی وکمی حقوقم ، که حالا یک ملیون و هفتصد هزار تومان است، که کفاف زندگی یک نفر را هم نمی دهد، برای همیشه فکر ازدواج را ازذهنم دور ساختهام”.
“حالا با مادرم زندگی می کنم وکار دیگری نمیتوانم انجام دهم. علیرغم اینکه با مین مصدوم شده بودم، به دلیل اینکه حقوقم کفاف زندگیم را نمی داد، چند ماه دیگر هم در کار خنثی سازی مین کار کردم اما دیگر اجازه ندادند کار کنم”.
بزرگترین ارزوی محمد جهانی عاری از مین است
“محمد ابراهیمی مانند بیشتر قربانیان مین، باعوارض ناشی ازانفجار مین روبرو است وهنوز جای ترکش های مین بربدنش درد دارد، ازسویی دیگر با چندین مشکل روحی وروانی دست به گریبان است.
“جای ترکش های بدنم در فصل سرما درد دارد، که شبها نمیتوانم خوب بخوابم بعضی از شبها، حتی یک لحظه هم خوابم نمیبرد، استرس وفکر وخیال آینده و این بلایی که سرم آمد آرامش را از من گرفته است”.
“از سویی دیگر مشکلات اقتصادی، خیلی به ما فشار می آورد. در این تورم و گرانی حقوقی که دریافت می کنم، در چند روز تمام میشود وباقی ماه را باید نسیه بگیرم”.
محمد بزرگترین آرزرویش جهانی عاری از مین است. “من وامثال من قربانی شدیم وهیچ کاری هم نمی شود انجام داد. اما امیدوارم جهان به سوی صلح وآشتی برود وهیچ کسی براثر مین مانند ما مجروح نشود، زیرا تنها یک قربانی مین رنجهای این مسئله را درک می کند”.