پنج سال است که نخندیده ام
“افشین نورالله زاده” ۳۵ سال سن دارد وساکن شهر دهلران استان ایلام است. نه سال با گروههای پاکسازی مین کار کرده است. او در مهرماه سال نود وپنج، بر اثر انفجار مین چشم راستش را ازدست داده است و در حال حاضر با افسردگی شدید دست و پنجه نرم می کند و همراه خانوادهاش در وضعیت بد معیشتی زندگی می کند.
افشین پنج سال پیش آخرین لبخندش را زد
“افشین” پسری شوخ طبع بود، همیشه خنده بر لب داشت، باور داشت برای هیچ چیز نباید غصه خورد، اما انفجار یک مین به جای مانده از جنگ، دریک صبح پاییزی، علاوه براینکه یکی ازچشمانش را از او گرفت، او را دچار افسردگی شدید کرد، تا جایی که دیگر نمی خندد.
استان ایلام یکی از استانهای آلوده به مین است، که درپایان جنگ یک ملیون وهفتصد هزار هکتار از زمینهایش آلوده به مین بودند. همین امر باعث شد، که قربانیان زیادی به دنبال داشته باشد، “جوهر نادری” مدیر کل دفتر امور امنیتی وانتظامی استانداری ایلام، دربهن ماه سال۹۸ در مصاحبهایی با ایرنا اعلام کرد، که از سال ۶۷ تا ۹۸، در استان ایلام۳۳۴ نفر براثر انفجار مین جانشان را ازدست دادهاند.
“افشین نورالله زاده” یکی ازقربانیان مین در استان ایلام است که علاوه براینکه چشم راستش را ازدست داده است، با افسردگی شدیدی هم دست وپنجه نرم می کند، وی داستان ازدست دادن چشمش را اینگونه تعریف می کند:
“من درخانواده شش نفرهایی، در دهلران متولد شدم. تمامی خانواده وآشنایان من را پسری شوخ طبع می شناختند، برای هیچ چیز غصه نمی خوردم وهمیشه به آینده امیدوار بودم، به مدت نه سال با گروههای پاکسازی مین در ایلام کار کردم”.
“ششم مهرماه سال ۹۵ بود، در پایگاه “مرقرنی سقز” مشغول پاکسازی بودیم، ساعت نزدیک هفت ونیم صبح بود، که ناگهان صدای انفجار شدیدی جلو چشمانم را تاریک کرد، به همراه دوستم بر زمین افتادیم”. “دوستم پایش مجروح شده بود، من تا چند لحظه هیچ چیزی را نمی دیدم، تا اینکه، کمی بعد چشم چپم را باز کردم اما چشم راستم دید نداشت. من را به بیمارستان سقز منتقل کردند، در آنجا پزشکان به من گفتند، چشم راستت، ترکشی در آن فرو رفته است و باید تخلیه شود”.
“دنیا روی سرم خراب شد، اول فکر کردم بامن شوخی می کنند، اما وقتی به اتاق عمل رفتم فهمیدم، مشکل جدی تر از آن است که من فکرش را می کردم، به بیمارستان فارابی تهران اعزام شدم، درآنجا بعد ازچند عمل جراحی ترکش از چشمم بیرون آمد، اما بینایی خود را به طور کلی ازدست داده بودم”.
“افشین” بعد ازجراحی هم هر دوماه یک بار باید برای معاینه چشمش پیش پزشک برود، از سویی دیگر مشکلات روحی و روانیش هم رو به وخامت است.
“بعد ازیک ماه که دربیمارستان تهران بودم به خانه برگشتم، افسردگی شدید گرفته بودم وتا یک سال ازخانه بیرون نمی آمدم. دوست نداشتم هیچ کس را ببینم، الان هم مشکل دارم پیش روانشناسان زیادی در تهران و ایلام رفتهام، جدای از این چشمم هنوز درد دارد وهردوماه یک بار باید پیش پزشک بروم”.
“وقتی بیمارستان بودم هیچ کس برای پیگیری پروندهام سراغم را نگرفت و بعد ازدوسال خودم دنبال پرونده را گرفتم، که با جانبازی ۳۵ درصد پروندهام بسته شد وحداقل حقوق معیشتی برایم در نظر گرفتند”.
“افشین نورالله زاده” حالا علاوه برا اینکه به افسردگی شدید دچار شده است، حقوقی هم که برایش در نظر گرفتهاند یک ملیون وهفتصد هزار تومان است، که کفاف زندگی اش را نمی دهد. برای همین ناچار است که همراه خانواده زندگی کند، تا به حال هم به ازدواج فکر نکرده است.
“من قبل ازاینکه چشمم را ازدست بدهم، همه من را به عنوان پسری شوخ طبع می شناختند. اما برای پنج سال است که نتوانستهام بخندم، افسردگی شدید دارم و پیش چندین پزشک هم رفتهام، درحالی که هم سن وسالهای من ازدواج کردهاند، من به دلیل شرایط اقتصادی نتوانستم ازدواج کنم”. “با حقوق یک ملیون وهفتصد هزار تومانی، کی میشود خرج زندگی مشترک را داد، برای همین تابه حال هم با خانواده زندگی میکنم، بعضی اوقات هم با پدر ومادرم دعوا می کنم، که دست خودم نیست وبعدا پشیمان می شوم”.
افشین با دیگر قربانیان مین در دهلران می خواهند، تمامی تلاش خود را به کار بگیرند، تا این که نهادهای مسئول صدای آنها را بشنوند، برای اینکه حداقل وضعیت اقتصادیشان بهبود پیدا کند.
“من هیچ کار دیگری هم نمی توانم انجام دهم، اما با دیگر قربانیان مین در دهلران تصمیم گرفتهایم، نهادهای مسئول را از وضعیت بد معیشتیمان آگاه سازیم تا حداقل از لحاظ مادی مشکلاتمان حل شود، ما به خواست خود معلول نشدهایم، بلکه قربانین بی گناه هستیم که باید نهادهای زیربط به ما توجه کنند”.
“آنهایی که در گروههای پاکسازی مین مجروح شدهاند، مظلومترین قشر قربانیان مین هستند، زیرا تا زمانی که توان داشتهاند کار کردهاند، اما حالا که مجروح شدهاند، به آنها وخواستههایشان دهن کجی می شود”.