بعد از آن انفجار خواب راحتی نداشتهام
“حبیبه جهان” ۵۵ سال سن دارد و ساکن روستای بیوران سردشت است. در دیماه سال ۹۶ هنگامی که می خواست آشغالهای پشت خانهشان را آتش بزند، براثر انفجار مین از ناحیه شکم به شدت زخمی شد. او بعد از عمل جراحی هم به دلیل خرده شیشههایی که در هنگام انفجار مین در بدنش فرو رفته است، درد زیادی میکشد و امکان جراحی آنها هم وجود ندارد. علاوه براین، پروندهاش هم در کمال ناباوری در فرمانداری سردشت، بدون هچگونه پرداخت خسارتی، مختومه اعلام شده است.
حبیبه هنوز از انفجار مین درد می کشد
حبیبه آن روز زمستانی هم مانند روزهای دیگر زود از خواب برخاست، صبحانه را برای خانواده آماده کرد، خودش هم مشغول تمیز کردن خانه شد وآشغلها را به تپه پشت خانه برد وآنها را آتش زد،اما یک انفجار مهیب برای همیشه خواب راحت را از او گرفت ودرد ورنج همراه همیشگی وی شد.
روستای”بیوران” در هفت کیلومتری شهر سردشت است. این روستای ۴۰۰ خانواری علاوه براینکه بر اثر بمبارانهای عراق در زمان جنگ کشته وزخمی های زیادی داشته است، یکی ازمناطق آلوده به مین هم است که تابه حال قربانیان زیادی داشته است.
“حبیبه جهان” که همسر ودو پسر دارد وسه سال پیش براثر انفجار مین به شدت از ناحیه شکم مجروح شده است داستان خودش را اینگونه تعریف می کند:
“من ۳۵ سال پیش ازدواج کردم، دو پسر دارم ،همسرم کار دامداری می کرد، مشکل خاصی نداشتیم، زندگی آرامی داشتیم “.
“روز ۲۳ دیماه سال ۹۶ بود، آن روز زود ازخواب بیدار شدم، صبحانه را آماده کردم وبعد ازآن پسرانم به مدرسه رفتند و همسرم هم دامها را به کوهستانهای اطراف روستا برد، من هم مشغول تمیز کردن خانه شدم. مقداری آشغال که جمع شده بود در تپه بالاتر از خانه آتش زدم”.
“بالاتر ازخانه ما قبلا پایگاه نظامی بود، اما خیلی وقت پیش جمع شده بود ومینها را هم پاکسازی کرده بودند، هیچ انفجار مینی هم در این اطراف رخ نداده بود. شعلههای آتش بعد از چند دقیقهایی کم کم داشت خاموش می شد اما ناگهان انفجار مهیبی روی داد. خاکستر زیادی در چشمانم فرو رفته بودهیچ جایی را نمیدیدم”.
“ناگهان دستهایم را دیدم که با شکمم خون آلود شده بودند، ولی نمی دانستم ازکجایم خون می آید همسایگان سر رسیدند، من را به بیمارستان سردشت رساندند. برای عمل جراحی رضایت همسرم لازم بود، بعد ازچند ساعت شوهرم رسید، من را به اتاق عمل بردند. بعد ازدو روز ازبیمارستان سردشت مرخص شدم اما هنوز خیلی درد داشتم’.
“پیش چندین دکتر در تهران وتبریز رفتم، اما هیچکدام نمی دانستند مشکل چیشت. احساس می کردم چیزی در بدنم حرکت می کرد، تا اینکه یک آزمایش در تهران با هزینه سنگین انجام دادم و مشخص شد هنوز خرده شیشههایی در بدنم جا مانده است، دکترها گفتند باید با لیزر جراحی شود، که این امکان هم در ایران وجود ندارد”.
“وقتی میخواهم کاری انجام بدهم درد دارم، مخصوصا شبها خیلی درد دارم. بعد از آن انفجار خواب راحتی نداشتهام وبه خاطر اینکه پسران وهمسرم راحت بخوابن به اتاق دیگری می روم و آنجا تمام شب را بدون اینکه بخوابم می نشینم”.
“حسن ابراهیمی” یکی از پسران حبیبه در مورد بررسی پرونده مادرش میگوید: “بعد ازتحقیقات فراوان، جلسهایی در فرمانداری سردشت با حضور چندین تن ازمسئولین امر برگزار شد، اما درکمال ناباوری پرونده مادرم بدون هیج نتیجهایی مختومه اعلام شد، دلیل را هم این اعلام کردند که پزشکی قانونی در گزارش خود، برخورد شی ناشناس را با شکم مادرم اعلام کرده بود”.
“شاید ماردم در ظاهر مشکلاتش مشخص نباشد، اما تا با او نباشی نمی دانی چه دردی را تحمل می کند. شبها خواب ندارد، خرده شیشههایی که بر اثر انفجار در بدنش فرو رفته بودند با هیچ آزمایشی مشخص نمی شد تا اینکه سال گذشته در تهران با هزینه زیاد چندین آزمایش مشخص کرد که این خرده شیشهها باید با لیزر جراحی شود”.
حسن علاوه بر مادر، پدرش هم در زمان جنگ براثر بمباران مجروح شده است و۹ روز در بیمارستان تبریز بستری بوده است.
وی در این باره می گوید: “پدرم هم در زمان جنگ در بمباران اطراف سردشت زخمی شده بود و۹ روز در بیمارستان تبریز بستری شده بود اما او هم هیچ خسارتی دریافت نکرد”.
“هیژا احمدپور” دهیار بیوران که چندین بار برای بررسی پرونده قربانیان مین به مجلس شورای اسلامی مراجعر کرده است می گوید”علاوه براینکه افراد زیادی در روستای بیوران براثر بمبارانهای زمان جنگ وانفجار مین جانشان را از دست دادهاند، شمار زیادی هم از قربانیان وجود دارند، که هنوز پروندههایشان به سرانجام نرسیده است”.
“من خودم چند بار به مجلس شورای اسلامی مراجعه کردهام اما به دلیل شمار زیاد این افراد در سردشت بررسی پروندهها به کندی صورت می گیرد”.