قربانیان مین را به چشم بزهکار می بینند

“ناصر سرگران” تنها پنج سال داشت که‌ در سال ۱۳۷۲ در روستای آیچی در پنج کیلومتری شهر سقز در استان کردستان با انفجار مین هردو چشمش را از دست داد. ناصر با این وجود تلاش زیادی کرد به‌ مدرسه‌ برود وعلیرغم مشکلات فراوان تحصیلاتش را تمام کرد ودر رشته‌ حقوق دانشگاه تهران قبول شد. دکترای حقوق بین الملل را دراین دانشگاه دریافت کرد، حالا استاد دانشگاه و وکیل پایه‌ دادگستری و یکی از فعالان حقوق قربانیان مین است.

نگاه بزه‌کارانه‌ به‌ قربانیان مین

ناصر که‌ عضو فعال انجمن نابینایان سقز و یکی از چهره‌های شناخته‌ شده‌ قربانیان مین در کردستان وایران است، سرگذشت خود را اینگونه‌ تعریف می کند: “من در سال ۱۳۶۶ در روستای “آیچی” سقزدریک خانواده‌ هفت نفره‌ دنیا آمدم.  دومین فرزند خانواده‌ بودم. به‌ علت کار فصلی، ما در میان روستای خودمان وشهر سقز همیشه‌ در کوچ بودیم، تا اینکه‌ در ۱۹ فروردین سال ۱۳۷۲  با سه‌ نفر از دوستانم یک چاشنی ناشناس را‌ در پایین دست روستا پیدا کردیم. خیال کردیم قلک است،غروب یک روز بهاری دل انگیز بود، من دقیقا ۵ سال وسه‌ ماه سن داشتم”.

“ناصر سرگران” ادامه‌ می دهد: “یکی از دوستانم سنگ بزرگی برداشت تا به‌ جسم بزند، من هم ایستاده‌ بودم وصحنه‌ را تماشا می کردم. همزمان با برخورد سنگ با چاشنی صدای گوشخراشی ایجاد شد ومن دنیا پیش چشمهایم تاریک شد. بیهوش شده‌ بودم، آن دوستم که‌ سنگ را به‌ چاشنی زده‌ بود، دو دست ویکی از چشمهایش را از دست داد، یادم نمی آید چطور من را به‌ بیمارستان سقز رسانده‌ بودند”.

“وقتی به‌ هوش آمدم هیچ جا را نمی دیدم ، صورتم درد شدیدی داشت. اما حرفهای دکترها را می شنیدم که‌ می گفتند باید به‌ تبریز اعزام شود. بعد از اعزام به‌ تبریز، دوماه هم درآنجا بستری بودم وچندین عمل روی صورتم انجام شد. از آنجا هم به‌ بیمارستانی در تهران منتقل شدم وشش ماه هم در تهران بودم وهر دوچشمم را کاملا تخلیه‌ کردند. در کل پروسه‌ درمانم دو سال طول کشید. آن موقع دیگر هشت سالم شده‌ بود ویک سال هم از زمان به‌ مدرسه‌ رفتن من می گذشت”.

ناصر ادامه‌ می دهد: “آن موقع ما در روستا بودیم واین آگاهی را نداشتیم که‌ یک نابینا می تواند به‌ مدرسه‌ برود. بنابراین من هم درحسرت مدرسه‌ رفتن نشسته‌ بودم که‌ یک روز اتفاقی از تلویزیون متوجه‌ شدم نابینایان هم می توانند به‌ مدرسه‌ بروند. دوباره‌ خانواده‌ام به‌ خاطر من مجبور به‌ کوچ به‌ سقز شدند، مدرسه‌ایی مخصوص  افراد دارای معلولیت در سقز بود به‌ اسم “بوستان” و من درآنجا مشغول به‌ تحصیل شدم”.

“بعد از اتمام دوره‌ ابتدایی برای راهنمایی به‌ مدرسه‌ عادی رفتم اما مسئولین مدرسه‌ به‌ خاطرمسئولیتی که‌ یک دانش آموز نابینا دارد، نمی خواستند من درآنجا درس بخوانم، که‌ در نهایت با نامه‌ نگاری زیاد با مسئولان آموزش وپررورش سقز من در آن مدرسه‌ ثبت نام شدم”.

ناصر که‌ باعینکهای دودیش جوانی خوشتیپ به‌ نظر می رسد ادامه‌ می دهد: “برای دوره‌ دبیرستان در مدرسه‌ نمونه‌ سقز قبول شدم،اما به‌ علت نبود بستر سازی مناسب برای نابینایان مجبور شدم دوباره‌ به‌ مدرسه‌ عادی که‌ نزیک خانه‌ خودمان بود مراجعه‌ کنم، که‌ دوباره‌ مدیر مدرسه‌ نمی خواست مسئولیت یک دانش آموز نابینا را گردن بگیرد”.

“دوباره‌ نامه‌نگاری خانواده‌ با مسئولین آموزش وپرورش شروع شد ودرنهایت با تلاش یکی از معلمانم در آن دبیرستان ثبت نام شدم. بعد از مدتی، مدیر مدرسه‌ آنقدر از درس و رفتار من راضی بود که‌ به‌ معلمم گفته‌ بود اگر دانش آموز نابینای دیگری هم بود بیاور به‌ این مدرسه‌” این جمله‌ را ناصر با خنده‌ می گوید.

ناصر ادامه‌ می دهد: “دوران دبیرستان را هم تمام کردم. برای کنکور تصمیم گرفتم دانشگاه تهران قبول شوم وبا رتبه‌ ۱۱ سراسری در رشته‌ حقوق دانشگاه تهران قبول شدم. اما این شرایط برای من خیلی سخت بود، زیرا از خانواده‌ جدا شده‌ بودم وباید بسیاری از کارهایم را خودم انجام می دادم. اما با گذشت زمان با شرایط جدید خودم را وفق دادم”.

ناصر که‌ با دقت اتاق خوابگاهش در یادش مانده‌ است می گوید: “خوابگاه من در ساختمان چهار واتاق هشت کوی دانشگاه تهران بود. دیگر یواش یواش به‌ تهران عادت کرده‌ بودم. درآزمون  ارشد هم با رتبه‌ اول در رشته‌ حقوق بین الملل قبول شدم ودیگر تمامی کارهایم را خودم انجام می دادم”.

“همزمان هم با انجمن های غیر دولتی قربانیان مین همکاری می کردم. در سال ۲۰۱۳بارتبه‌ سه‌ دکترای حقوق بین الملل قبول شدم، همزمان در دانشگاههای پیام نور وآزاد سقز هم مشغول به‌ تدریس شدم”.

“در سال ۲۰۱۷ هم یک همایش یک روزه‌ را در دانشگاه پیام نور سقز برگزار کردیم. در همان سال هم با رتبه‌ ۱۴ در آزمون وکالت قبول شدم. حالا هم مشغول کار وکالت هستم وپایان نامه‌ دکترایم را هم در مورد توانمند سازی قربانیان مین ارائه‌ دادم”.

ناصر سرگران در مورد مشکلات قربانیان مین می گوید: “بزرگترین مشکل قربانیان مین این است که‌ مانند بزهکار از طرف مسئولین امر به‌ آنها نگاه می شود نه‌ بزه‌ دیده‌، برای همین بررسی پرونده‌هایشان با مشکلات وبروکراسی سختی همراه است. تا زمانی که‌ این دیدگاه نسبت به‌ قربانیان مین وجود داشته‌ باشد مشکلات قربانیان مین به‌ قوت خود باقی خواهد ماند”.

“متاسفانه‌ بیشتر قربانیان مین از قشرکم بضاعت جامعه‌ هستند. من تمامی پرونده‌های قربانیان مین و افراد دارای معلولیت را رایگان انجام می دهم. قربانی مین هزینه‌ اضافی همچون پروتز دست وپا یا چشم روی دست خانواده‌ می گذارد. همچنین مشکلات روحی قربانیان کمتر ازآسیب جسمی نیست که‌ کمترین توجه‌ به‌ آن می شود. از سویی دیگر براساس ماده‌ دو استانداری خود قربانی مین هم نمی تواند در بررسی پرونده‌اش حضور داشته‌ باشد”

ناصر در مورد پرونده‌ خودش می گوید: “به‌ دلیل خردسال بودنم در جریان بررسی پرونده‌ام  نبودم،اما چهار سال طول کشید تا به‌ سرانجام رسید وحقوقی که‌ دریافت می کردم هم حتی کفاف خرجی خودم را نمی داد وپدرم با کارگری بقیه‌ خرجم را جبران می کرد”.

ناصر در پایان می گوید: “اگر بخواهیم قربانی مین وجود نداشته‌ باشد باید مینی وجود نداشته‌ باشد. امابه‌ علت درد دسترس نبودن نقشه‌ مینها وهمچنین عدم پیوستن ایران به‌ کنوانسیون اوتاوا این مشکل همچنان باقی است. این درحالی است که‌ بیشتر قربانیان مین غیر نظامیان ومردم عادی هستند. کشاورزان، کولبران وچوپانان سه‌ قشر آسیپ پذیر در این زمینه‌ هستند”.

‘آگاه سازی مردم مناطق آلوده‌ به‌ مین که‌ سالهای قبل ازسوی انمجن های غیر دولتی انجام می شد اما در یک سال اخیربه‌ علت کرونا این آموزس ها هم تعطیل شده‌ است”.

به‌ گفته‌ مسئولان امر، استان کردستان یکی از پنج استان آلوده‌ به‌ مین غرب کشور است که‌ به‌ مساحت یک هزار وچهارصد و هشتاد هکتار از زمین هایش آلوده‌ به‌ مین است. هرچند آمار واقعی قربانیان مین در ایران مشخص نیست اما مسئولان به‌ آمار۱۰ هزار قربانی در پنج استان خوزستان، ایلام، کرمانشاه ، کردستان وآذربایجان غربی اشاره‌ می کنند”.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *