بعد از ۲۹ سال هنوز پرونده ام به نتیجه نرسیده است
“معروف اسماعیل پور”۵۳ سال سن دارد. او ساکن شهر سردشت است. ۲۹ سال پیش در روستای “کولهسی” سردشت بر اثر انفجار دو مین به جای مانده از جنگ پای راستش را از دست داد. علیرغم تلاش زیاد، پروندهاش به هیچ نتیجهای نرسیده است. حالا که در وضعیت نامناسب معیشتی قرار دارد، با خانواده هشت نفرهاش در یک خانه مستاجری زندگی می کند، خودش هم مشغول دست فروسی در شهر سردشت است.
انفجار مین پای”معروف” را قطع می کند و مراسم ازدواجش را به هم می زند
“معروف “هنگامی که ۲۴سال سن داشت یک دختر را عقد می کند. می خواست دوماه بعد مراسم ازدواج را برگزار کند که در یک غروب غم انگیز پاییزی انفجار دو مین علاوه بر اینکه مراسم ازدواجش را به هم زد و پای راستش را قطع کرد، زندگییش را به کلی تغییر داد.
معروف همراه یکی دیگر ازقربانیان مین به اسم “محمود” که هر دو نفر آنها، پای راستشان را براثر انفجار مین از دست دادهاند، در یکی از رستورانهای شهر سردشت اینگونه سرگذشت خود را تعریف می کند:
“۵۳ سال پیش در روستای کولهسی”سردشت” در یک خانواده فقیر به دنیا آمدم، هشت برادر وخواهر بودیم ، درسن چهارده سالگی پدرم فوت کرد، خودم هم مجبور شدم چوپانی کنم”.
“پاییز سال ۷۲ بود، تازه عقد کرده بودم. میخواستم دوماه بعد مراسم ازدواج را برگزار کنم. آن روز هم مانند دیگر روزهای عادی با یک چوپان دیگر گوسفندان را به چرا بردیم، به جایی رفتیم که همیشه گوسفندان را به چرا می بردیم. غروب بود ومی خواستیم گوسفندان را به روستا برگردانیم”.
” من سمت پایین کوه ایستاده بودم، ناگهان صدای مهیبی آمد، گوسفندان فرار کردند وگرد وخاک زیادی برپا شده بود. جلو چشمهایم تاریک شد وپای راستم را دیدم که قطع شده است. دوست چوپانم سر رسید، با کول من را به روستا رساند واز آنجا هم من را با یک ماشین به بیمارستان سردشت رساندند”.
معروف که با انفجار دو مین زخمی شده است، خون زیادی را از دست می دهد وبیهوش می شود. در بیمارستان سردشت هم خون وجود نداشت، برای همین او را به بیمارستان سقز منتقل کردند.
” انفجار مین پای دیگر ودستم را هم مجروح کرده بود، وقتی به بیمارستان سردشت رسیدم، خون زیادی را ازدست داده بودم، اما در بیمارستان سردشت خون وجود نداشت برای همین من را به بیمارستان شهر سقز منتقل کردند، در بیمارستان سقز هم به اتاق عمل رفتم و پایم را از زیر زانو قطع کردند”.
“خیلی وضعیت اسفناکی داشتم، می خواستم ازدواج کنم و زندگی آرامی داشته باشم، اما تمامی رویاهایم برباد رفته بود. نامزدم خیلی ناراحت بود، سه سال بعد از حادثه ازدواج کردم حالا پنج دختر ویک پسر دارم، بعد از اینکه پایم را از دست دادم، در فقر شدیدی بودم، مردم به من کمک می کردند”
معروف اسماعیل پور” بعد از اینکه دنبال پروندهاش را می گیرد بعد از۲۹ سال به هیچ نتیجهایی نرسیده است. به علت فقر وبی کسی چند سال بعد دنبال پروندهاش را می گیرد، وی در این باره می گوید: “چند سال بعد ازحادثه دنبال پروندهام افتادم اما مسئولین امر می گفتند صورت سانحه مشکل دارد و دلیل کافی برای جبران خسارت وجود ندارد”.
“چند باری به پایگاه روستا مراجعه کردم اما آن را جمع کرده بودند، تمامی مردم روستا برایم شهادت داده بودند که من در یک محیط غیر نظامی پایم را از دست دادهام. بعد از۲۹ سال هم هنوز چشم به راه هستم ولی هیچ امیدی به سرانجامش ندارم”.
“بعد از ازدست دادن پایم به علت وضعیت نامناسب معیشتی خانواده ناچار به کارگری شدم ،الان هم چندین سال است در داخل بازار سردشت با یک فرغون مشغول میوه فروشی هستم، هرچند برایم خیلی سخت است وپایم اذیت می شود. شبها از درد پایم نمیتوانم بخوابم، هرچند ناچارم کار کنم”.
“وقتی زیاد روی پایم بایستم یا پیاده روی کنم پایم خیلی درد می کند، اما به دلیل کارم ناچار هستم زیاد رفت وآمد داشته باشم. جدا از این هم مستاجر هستم وماهیانه ۷۰۰هزار تومان کرایه خانه می دهم، این در حالی است که به زور درآمدم ماهیانهام به دوملیون و پانصد هزار تومان می رسد”.
معروف درخواستش از مسئولین امر این است که به او و کسانی که مانند او قربانی مین هستند وهنوز پروندهشان به سرانجام نرسیده است به گونهای کمک کنند که از سختی معیشتشان کاسته شود.
معروف می گوید: “بعد از ازدست دادن پایم یک روز خوب را در زندگیم ندیدم، اما به نتیجه نرسیدن پروندهام، رنجهایم را شدیدتر کرد. حالا حداقل درخواستم این است سرپناهی برای خود وخانوادهام داشته باشم ومستاجر نباشم. با خنده تلخی می گوید: من با ماهی یک میلیون تومان هم خیلی از مشکلاتم حل می شود. این تنها مشکل من نیست، دهها نفر را میشناسم که قربانی مین هستند وپروندهشان مانند من به جایی نرسیده است”.